سفر به کردستان عراق 2
به نام خدا
سلام، در حال بازگشت از اربیل هستیم، اربیل را خود کردها به هَولار می گویند . . .
نکاتی عجیبی هست که تند و سریع برایتان می گویم:
1- دیروز یک مجله کردی دیدیم به اسم اسراییل- کردستان. خیلی عجیب بود، شنیده بودیم که در کردستان یهودی زیاد است و نه تا این حد از روابط، به هر حال روابط در این حد نزدیک برای همسایگان و حتی خود عراقی ها حساس است . . .
2- در سلیمانیه به یک مرکز تجاری به نام کاسو مال رفتیم. یک ساختمان 5 طبقه که از منفی یک تا مثبت چهار بود. ساختمان در مرکز شهر بود و توسط چینی ها ساخته شده بود. طبیعی بود که همه چیز آنجا هم چینی فروشی باشد. از کنداکتور که وسیله الکتریکی نسبتا پیشرفته است تا مایو و اسباب بازی.
مرکز تجاری شیخان هم که مرکز تجاری ایران است را هم دیدیم. یه صف مغازه به هم چسبیده در یه جایی که با ماشین باید بری و کنار یک بزرگراه است. بد نبودا ولی چون پاساژ نبود چنگی به دل نمی زد . . .
داشته باشید چین در این یکی دو ماهه کشور دوم اقتصادی جهان شده و ژاپن را کنار گذاشته و . . .
درست میشه . . .
3- آلبوم های آهنگ داریوش، معین و ستار را در مراکز موسیقی اینجا دیدیم . . . جالب بود . . .
4- دیشب همسایه ما شیشه ماشینش را فراموش کرده بود بالا بکشد - شیشه سمت راننده- .
صبح ما کنجکاوتر بودیم ببینیم چیزی شده یا نه . . .
مدارک همه اش سرجاش بود، ماشین هم . . .
5- فاصله سلیمانیه تا اربیل 180 کیلومتر است و دو ساعته می آیید. جاده نسبتا مناسبی است . . .
6- یه چیز خیلی خیلی مهم:
اینجا هوا خیلی گرم است، از تهران که گرم تر است هیچ به نظرم از ماهشهر هم داغ تر می آید . . .
تصور ما از کردستان یک جای سر سبز و با شبهای سرد بود، ولی با روزهای گرم و شبهای معتدل و زمین های بیابانی مواجه شدیم، البته مشخص است که بهار سرسبزی دارد . . .
ظاهرا فصل را اشتباه گرفتیم، گرمکن هایی هم که برای گرم شدن آورده بودیم تا حالا که کاربردی نداشته است . . .
7- در هتل عکس ملا مصطفی بارزانی را به صورت حماسی روی دیوار دیدیم . . .
نمی دانم چرا، ولی ناخواسته از این مرد خوشم می آید، هم از خودش و هم از پسرش مسعود بارزانی . . .
هدفشان کردها است نه دیگری . . .
چند وقت پیش که ططری نماینده سابق مجلس که از کردها بود درگذشته بود، پیام تسلیت بارزانی را دیدم . . .
فعلا خداحافظ